میدونید خیلی وقته دستم رو دکمه های تایپ نمی رفت میدونید
آخه من هر نوشته ام رو وقتی شنیدم کسانی اون ور آب کپی برداری
میکنند دلم شکست که چرا عوض کمک و استفادهخوب نوشته هام رو
کسانی توی اسپانیا دارند تحریف و به اسم خودشون کتاب مینویسند.
اما ایین پایان قصه نبود ونخواهد بود .
چون خواهر خوبم راضیه با هم وجودش از نوشته های من علی و مریم
دفاع کرده و طبقه شنیده های تلفنی از دختر خوب و نازنیم صحرا کتاب رو به
نام من و مریم چاپ دو باره کرده اند.
فقط این روبگم که خیلی خشحالم که حق به حق دار رسید متشکرم آبجی
راضیییییییییییییییییییییییییییییییییییییه و صحراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای عزیزم.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: